مُبلغهای کوچولو/ روایتی خواندنی از بانویی که دست تنها وارد گودِ جهاد فرهنگی شد
صبح پانزدهم شهریور سال ۱۳۶۲ بود که امام خمینی (ره) به حسینیه جماران رفت. آقایان مهدوی کنی، امامی کاشانی، موسوی تبریزی، مسئولان، اساتید و اعضای جامعة الامام الصادق (ع)، اعضای ستاد انقلاب فرهنگی، اساتید و طلاب مدرسه شهید مطهری، فارغ التحصیلان امور تربیتی و قضایی قم، مسئولان مؤسسه در راه حق و کارکنان هنرستان امیر کبیر اصفهان از حضار بودند و چشم به راه اینکه امروز چه خواهند شنید.
دقایقی بعد امام (ره) به انتظارها پایان داد و لب به سخن گشود؛ سخنانی صریح و قاطع و نکتهسنج: «پیشتر احتیاج به زبان، زبانهای خارجی نبود، امروز احتیاج است به این، یعنی جزو برنامه تبلیغات مدارس باید زبان باشد، زبانهای زنده دنیا، آنهایی که در همه دنیا شایعتر است. این باید یکی از چیزهایی باشد که در مدارس دینی ما که میخواهند تبلیغ بکنند، این امروز محل احتیاج است، مثل دیروز نیست که ما صدامان از ایران بیرون نمیرفت. امروز ما میتوانیم در ایران باشیم و به زبان دیگری همه جای دنیا را تبلیغ کنیم، در همه جا مبلغ باشیم.»
اما سی و چند سال بعد از این سخن و درست در روزهایی که نیاز به تبلیغ، حتی بیش از آن روزها ملموس بود، وقتی که خانم معلمی جوان با طرحی متفاوت و همسو با این سخن به پا میخیزد تا کار را ریشهای پیش ببرد، خیلیها با او مخالفت میکنند و میگویند وقت تلف کردن است! اما او میایستد و فیلم سخنرانی امام (ره) را نشانشان میدهد و با دستهایی که عطر توکل میدهند «یا علی»گویان وارد گود جهاد فرهنگی میشود؛ آن هم صریح، قاطع و نکتهسنج، با اقتدا به رهبرش.
از خودتان بگویید؛ از اینکه چطور ایده اولیه به ذهنتان رسید و نخواستید و نتوانستید بیتفاوت باشید
حسینی: سیده مریم حسینی هستم، مدیر موسسه قرآنی فرهنگی آل محمد اهواز که زیرنظر سازمان تبلیغات اسلامی در حال فعالیت است.
حدود پانزده سالی میشود که مشغول تدریس در مقطع ابتدایی به کودکان عزیزم هستم و همانجا بود که در حین تدریس توانستم علاقهها و انگیزههای بچهها را متوجه شوم و درک کنم که نیاز امروز آنها چیزیست فراتر از آنچه به آن فکر میکنیم.
چیزی که من دیدم فاصلهی بین بچهها و قرآن بود، فاصلهای که روز به روز بیشتر و بیشتر میشد چون کلاس قرآن اولویت خانوادههای محدودی بود و دافعهی روشهای تکراری آموزش به جاذبهاش میچربید؛ همانجا این ایده به ذهنم رسید که خب خیلی از بچهها به زبانکده میروند، پس چرا آموزش حفظ و مفاهیم قرآن را با زبان انگلیسی تلفیق نکنم تا هم ایدهی نویی باشد و هم خانوادهها ترغیب شوند که با یک تیر دو نشان بزنند؛ همین شد که ایدهام را از ذهن به روی کاغذ آوردم.
یعنی بلافاصله شروع به تولید محتوای مرتبط با کلاس جدیدتان کردید؟
حسینی: (میخندد) البته نه به این سرعتی که شما سر اصل مطلب رفتید؛ زمانی که ایده به ذهنم رسید، شروع به پرورش دادن آن کردم، برایم مهم بود که قدم به قدم، علمی و اصولی پیش بروم چون بچههای مردم را بچههای خودم میدانستم، دختربچهها و پسربچههایی که مغزهایشان دست من امانت بود.
به خاطر همین تحقیقات میدانی را آغاز کردم، درگیر پژوهشها شدم و آن زمان توانستم به مهدها و آموزشگاههای زبان به صورت حضوری مراجعه کنم؛ کتابهایشان را بررسی کردم، پای تجربیات مربیهای مهد و اساتید زبانکدهها نشستم؛ پرسیدم و ضبط کردم و آنقدر تحقیقاتم را گسترش دادم که به این نتیجه رسیدم آموزش باید از سورههای کوچک شروع شود.
سورهی کوثر را به زبان انگلیسی آماده کردیم، بعد از تایید نهایی و یک سری اقداماتی که با اساتید زبان انجام دادیم و بررسیهای که داشتیم در نهایت به صورت جزوهای درآمد که در یکی از کلاسهای موسسه قرآنی خودمان کلاسش را شروع کردیم و خدا را شکر، شلوغترین کلاسمان در موسسه، کلاس حفظ قرآن به زبان انگلیسی بود.
اولین کلاسی که برگزار کردیم با پنج شاگرد کلید خورد و خانوادهها خیلی راضی بودند اما همانطور که به ترمهای بعدی میرفتیم، کلاسهای حفظ قرآن به زبان انگلیسی شلوغتر و تقاضاها بیشتر شد و تعداد بیشتری از بچهها شرکت کردند.
تبلیغات کلاستان از چه طریقی بود؟
حسینی: تبلیغ اولیه کارمان، خانوادههایی بودند که وارد کلاس میشدند، محیط کلاس را میدیدند و این شیوه جدید آموزشی توجهشان را جلب میکرد؛ خیلی علاقهمند میشدند؛ بچههایی هم که شرکت میکردند، از ترم بعدی دوستانشان را همراهشان میآوردند، جزوه برای بچهها و حتی خانوادهها جذاب بود.
اولین کلاسی که در موسسه برگزار کردیم برای بچههای سه تا چهار سال و پنج و شش سال به طور جداگانه بود که در حین آموزش قرآن به زبان انگلیسی، آموزش مفاهیم، قصهگوییهای قرآنی و آموزش زبان انگلیسی مقدماتی را نیز داشتیم، حتی آموزش آیات موضوعی قرآن با زبان اشاره هم انجام میشد.
بعد از اولین کلاس و با توجه به استقبالی که دیدیم این ایده به ذهنمان رسید که سورههای بیشتری را وارد این جزوه کنیم؛ شروع کار ما به شکل جزوه بود که طراحیهایش را با فتوشاپ و به صورت رنگی و روی کاغذهای گلاسه خودم انجام دادم اما بعد از درخواست خانوادهها به این نتیجه رسیدیم که تعداد سورهها و آموزشها را در قالب این طرح افزایش دهیم و خانوادهها همچنان پیگیر کلاسهای بعدی حفظ قرآن به زبان انگلیسی بودند و من و گروه نوزده نفرهام واقعا درمانده شدیم که چه جوابی به این حجم از توجه و استقبال بدهیم.
چرا این کوچولوها را برای طرحتان انتخاب کردید؟
حسینی: حضرت آقا جملات عجیبی درباره حفظ قرآن دارند، ایشان میفرمایند: «وقتی قرآن را حفظ کردید، میتوانید معانی قرآن را درست بفهمید؛ انسان وقتی معنای قرآن را فهمید، میتواند در آن تدبر کند؛ وقتی تدبر کرد، میتواند به معارف عالی دست پیدا کند و رشد پیدا کند.» خب چرا باید این فرصت رشد به بهانهی اینکه بچهی من کلاس زبان دارد، وقتش پر است یا اینکه نمیخواهم از درسش عقب بماند از فرزندانمان گرفته شود؟
آموزش زبان بد نیست اما حالا که داریم به بچههایمان انگلیسی یاد میدهیم چقدر بهتر است درس زندگی را همراه با زبان انگلیسی یاد بگیرند، قرآن درس زندگیست، حالا همین درس را هم یک روزی، یک جایی اگر موقعیتش پیش آمد به انسانی دیگر یاد بدهند؛ وقتی بچه مسلمانها کتاب الهیشان را به یک زبان بینالمللی بلد باشند میشوند مُبَلغهای کوچولو؛ به نظر شما این خوب نیست؟
قطعا جذاب است که کودکان ما بتوانند به زبانهای زندهی دنیا، اسلام واقعی و انسانیت را نشان دهند؛ و اما گریزی بزنیم به تلاشهای شبانهروزی شما، پیش آمد که دلزده یا خسته شوید؟
حسینی: حقیقتا یک موقعیتهایی پیش میآمد که هم ناامید میشدم هم ناراحت و به قول شما دلزده؛ حتی چند باری قصد عقبنشینی داشتم، به خودم گفتم برای مدتی کار را تعطیل کنم تا ببینیم چه میشود اما با توکل به خدا و اینکه به دغدغهای که داشتم فکر میکردم، دغدغهای که به ثمر رساندن طرح بود، به اینها که فکر میکردم انرژی میگرفتم.
هدف اصلی کار من این بود که حفظ قرآن را با زبان انگلیسی تلفیق کنم تا هم برای بچهها جذابتر شود و هم جامعه هدف آموزش قرآنی گستردهتر شود و خانوادههای بیشتری ولو به زبان انگلیسی اما با مفاهیم قرآنی آشنا شوند؛ به خاطر همین حتی وقتی میخواستم عقب بکشم، پیام و تماس بچهها و ذوق و شوقشان دست و دلم را میلرزاند و مانعم میشد، و من مصمم پای کار ماندم.
در آموزشها صرفا به ارائه ترجمه انگلیسی آیات اکتفا میکنید؟
حسینی: آموزش در کلاسهای ما صرفا ترجمهی آیات به زبان انگلیسی نبوده و نخواهد بود، ما مفاهیم قرآنی را آموزش میدهیم؛ داستانهای قرآنی و آیات موضوعی که هر کدام داستانی دارد در ضمن آموزش زبان انگلیسی به بچهها آموزش داده میشود.
شان نزول هر سوره و آیه را به صورت داستانی و کودکانه و با روشهای جذاب و متنوع و متفاوت به کودک آموزش میدهیم تا برای او شیرین باشد و کودکان و نوجوانان جذب این مفاهیم شوند.
جای خالی مفاهیم قرآنی و نیاز به آنها در زندگی نسل جدید کاملا محسوس است و با توجه به اینکه سنین کودکی زمان طلایی رشد و پرورش رفتاری و شخصیتی است این آموزشها و تلفیقشان با مباحث اخلاقی، اجتماعی، انسانی و روزمره در رشد آنها بینهایت موثر خواهد بود و دغدغهی من برای شروع کار، همین بوده است.
از سختیهای کارتان میگویید؟
حسینی: از سختیهای کار اگر بخواهم بگویم زیاد بودند اما با توکل به خدا توانستیم آنها را یکی پس از دیگری حل کنیم و موانع را پشت سر بگذاریم، البته این ابتدای راه ماست و سختیهای بیشتری را پیش رو خواهیم داشت اما یقین دارم که قدرت خدا بالاترین قدرتهاست و سختیها را برای ما شیرین و جذاب خواهد کرد.
صبوریتان تحسینبرانگیز است اما قطعا موانعی پیش رو داشتید
حسینی: یکی از آن سختیها، برخورد نامناسب بعضی مسئولین و مدیران و حتی برخی صاحبنظران بود که میخواستند افکار منفیشان را وارد مجموعه کنند که با توکل به خدا تمام این ناملایمات را توانستیم پشت سر بگذاریم.
الحمدلله که جزوه تبدیل به کتاب شد و مجموعه آموزشی تصویریتان هم رونمایی شده؛ از شیرینی به ثمر رسیدن طرح برایمان بگویید و کلامی در حسن ختام این گفتوگو
حسینی: بله، مجموعه آموزشی تصویری ما به تازگی رونمایی شده که استقبال خوبی صورت گرفت؛ و اما یکی از شیرینیهای کارمان این بود که زمانی دغدغهها و مشکلی برای من یا یکی از نوزده نفر اعضای گروه پیش میآمد که کار ضبط، اجرا و تمرین متوقف میشد، در بعضی مواقع حل مشکل بچهها از دست من خارج بود اما در تمام این مدتی که کار را کلید زدیم و همچنان در مسیریم، در هر موقعیتی که به مشکل میخوردیم و کار متوقف میشد، انگار دستی میآمد و مشکل را به طور شگفتانگیزی حل میکرد؛ ما وقتی این شیرینیها را به چشم میدیدیم و حس میکردیم کار برایمان جذابتر میشد.
بعد از توکل به خدا، تقدیم کردن این مجموعه به حضرت زهرا (س) نیز انگیزهای قوی هم به من هم به بچههای گروه میداد.
خانم سالمی، شاید این ادعای امدادهای غیبی و شیرینیاش شعاری یا کلیشهای به نظر بیاید اما واقعیتی بود که برایمان اتفاق افتاد و حالا که در حین این گفتوگو، مسیر رفتهمان را مرور کردم یاد جملهای از بزرگی افتادم که میگفت: «خداوند هیچوقت نمیگذارد کار قرآن روی زمین بماند، قرآن کارَش را بلند میکند.» کار ما هم خدمت به قرآن بود و قرآن، نگذاشت زمین بماند؛ خدا را صد هزار مرتبه شکر؛ انشالله که هر مسلمانی به قدر وسع و تخصصش برای حفظ قرآن و گسترش مفاهمیش به پا خیزد که این امر، خواستهی قلبی رهبریست.
برچسبها: