روایت یک جراح ایتالیایی از روزهای سیاه جدال با کرونا: در خانه بمانید!
در این یادداشت آمده است: «در یکی از ایمیلهایی که روزانه و بدون وقفه از بیمارستان دریافت میکنم، پاراگرافی در مورد مسؤولیت پذیر بودن در رسانههای اجتماعی وجود داشت، شامل توصیههایی که همه ما در مورد آنها اتفاق نظر داریم. بعد از این که مدتی طولانی در مورد نوشتن از آنچه در اینجا میگذرد و چگونه شرح دادن آن فکر کردم، احساس کردم سکوت در این باره مسؤولانه نیست. بنابراین سعی خواهم کرد تا آنچه را که ما در این روزهای همه گیری کووید-۱۹ در برگامو تجربه میکنیم را به افرادی که از واقعیت ما فاصله دارند، منتقل کنم. من لزوم وحشت نکردن در این باره را درک میکنم، اما وقتی پیام خطر آنچه در اینجا اتفاق میافتد به بیرون نرسیده و هنوز هم افرادی را میبینم که توصیهها را نادیده میگیرند و افرادی که دور هم جمع میشوند و از این که نمیتوانند به باشگاه بروند یا مسابقات فوتبال برگزار کنند، تنم میلرزد. من متوجه آسیبهای اقتصادی (ناشی از این بحران) نیز هستم و در مورد آن نگرانم. پس از پشت سر گذاشتن این همه گیری، شروع دوباره کار سختی خواهد بود.
با این وجود، سوای آن که سیستم بهداشت ملی از لحاظ اقتصادی لطمه میخورد، میخواهم به این نکته اشاره کنم که آسیبی که قرار است به بهداشت عمومی کشور وارد شود اهمیت بیشتری دارد و به نظرم این که هنوز آلزانو لومباردو و نمبرو قرنطینه نشدهاند، مایوس کننده است (البته لازم به ذکر است که این یک نظر کاملا شخصی است). خودم با بهت و شگفتی شاهد سازماندهی مجدد کل بیمارستان در هفته قبل بودم. وقتی که دشمن فعلی هنوز در سایه بود، بخشها به آرامی “خالی” میشدند، در فعالیتهای گزینشی اختلال ایجاد میشد، در بخش مراقبتهای ویژه (ICU) فضا ایجاد میشد تا جایی که ممکن است تختخواب در آن قرار دهند. کانتینرهایی برای ایجاد مسیرهای متنوع و پیشگیری از عفونت به جلوی اتاق اورژانس آورده میشدند. تمام این تحولات سریع در راهروهای بیمارستان فضایی از سکوت و پوچی سورئال به وجود آورده بود که ما آن را درک نمیکردیم؛ منتظر جنگی بودیم که هنوز شروع نشده بود و بسیاری از ما (از جمله خودم) فکرش را هم نمیکردیم که این چنین درنده خو باشد. (اینجا یک پرانتز باز میکنم: همه این کارها در سایه و بدون علنی شدن انجام میشد، در حالی که چندین روزنامه به خودشان اجازه دادند تا بنویسند که بخش مراقبتهای بهداشتی هیچکاری نمیکند).
هنوز هم کشیک شبانه هفته پیشم که بدون هیچ استراحتی و در انتظار تماس از بخش میکروبیولوژی سپری کردم را به یاد دارم. منتظر نتایج نمونهگیری با سواب از اولین مورد مشکوک (به کرونا) در بیمارستانمان بودم و به عواقبی که نتیجه این تست برای ما و برای بیمارستان داشت فکر میکردم. حالا که آنچه در حال روی دادن است را دیدهام، وقتی فکرش را میکنم، پریشانی و آشفتگی من در خصوص یک مورد احتمالی ابتلا مضحک و توجیه ناپذیر به نظر میرسد. خُب اوضاع فعلی چیزی از یک وضع دراماتیک کم ندارد. هیچ واژه دیگری به ذهنم نمیرسد. جنگ به معنای واقعی کلمه شعله ور شده است و نبرد روز و شب بدون وقفه در جریان است. این افراد بخت برگشته یکی پس از دیگری به اورژانس مراجعه میکنند با علائمی که با علائم آنفولانزا تفاوت زیادی دارد. بیایید از گفتن این که (کرونا) یک آنفولانزای شدید است، دست برداریم. در دو سال خدمتم در برگامو یاد گرفتهام که مردم اینجا الکی و بی دلیل به اورژانس مراجعه نمیکنند. آنها در این مورد هم خوب عمل کردند؛ به تمام توصیهها عمل کردند، یک هفته تا ده روز را با تب در خانه گذراندند تا از شیوع ویروس به دیگران جلوگیری کنند اما ادامه این وضع دیگر از توانشان خارج است. در نفس کشیدن مشکل داشته و به اکسیژن نیاز دارند. دارودرمانی برای این ویروس نیز محدود است.
روند این بیماری عمدتا به ارگانیسم ما بستگی دارد. ما (کادر درمانی) تنها وقتی میتوانیم دست به کار شویم که بدن در مقابله با ویروس ناتوان شود. بگذارید با حقیقت روبه رو شویم، عمدتا امید میرود بدن ما به تنهایی و به طور مستقل این ویروس را از بین ببرد. درمان های ضد ویروس برای کووید-۱۹ تجربی هستند و ما روز به روز درباره رفتار آن چیزهای تازه یاد میگیریم. ماندن در خانه تا بدتر شدن علائم، روند بیماری را تغییر نمیدهد. با تمام این تفاسیر، نیاز به تختخواب بیشتر احساس میشود. بخشهایی که خالی شده بودند یکی پس از دیگری و با سرعتی چشمگیر پُر میشوند. تابلوهای نمایش اسامی بیماران که بسته به بخش بستری آنها رنگهای متفاوتی دارد، حال تماما قرمز هستند و به جای نمایش نوع عمل جراحی، تنها یک تشخیص بر روی همه آنها به چشم میخورد: پنومنی بینابینی دو طرفه. به من بگویید که کدام ویروس آنفولانزا میتواند چنین فاجعه سریعی را به بار آورد.
تفاوت این دو ویروس در همین است: ویروس آنفولانزا علاوه بر آن که طی چند ماه جمعیت بسیار کمتری را آلوده میکند، تنها زمانی که موانع حفاظتی راههای هوایی را از بین برده باشد و با این کار اجازه حمله به نایژه و ریهها را به باکتریهایی (که بطور معمول در راههای هوایی فوقانی وجود دارند) بدهد، باعث بروز بیماری جدیتر در فرد مبتلا میشود.
کووید-۱۹ در بسیاری از افراد جوان باعث بروز یک آنفولانزای پیش پا افتاده میشود اما در بسیاری از افراد سالخورده (و برخی دیگر از افراد) یک سارس تمام عیار ایجاد میکند زیرا مستقیماً به کیسههای هوایی ریهها حمله میکند و باعث میشود که آنها نتوانند به کار خود ادامه دهند. نارسایی تنفسی حاصل اغلب جدی است و ممکن است پس از چند روز بستری شدن، دیگر دستگاه اکسیژن سادهای که در بخش وجود دارد، کافی نباشد. متاسفم اما از نظر من به عنوان یک پزشک، این که جدیترین موارد ابتلا به این بیماری عمدتا افراد میانسال مبتلا به دیگر بیماریها هستند، اطمینان بخش نیست. بیشتر جمعیت کشور ما (ایتالیا) را سالمندان تشکیل میدهند و به سختی میتوان کسی را پیدا کرد که بالای ۶۵ سال سن داشته باشد و دستکم یک قرص برای فشارخون بالا یا دیابت مصرف نکند.
همچنین به شما اطمینان میدهم که وقتی جوانانی را ببینید که لولهگذاری شده در بخش مراقبتهای ویژه بستری شدهاند و یا کارشان به دستگاه اکمو (ECMO) میکشد(دستگاهی برای حادترین موارد که خون را از بدن خارج کرده، به آن اکسیژن رسانی کرده و سپس آن را به بدن بازمیگرداند با این امید که ریهها بهبودی خود را بازیابند)، تمام اعتمادی که به جوان (و مصون بودن) خود دارید از بین میرود. و در همان حال که هنوز هم در رسانههای اجتماعی افرادی وجود دارند که با نادیده گرفتن توصیه ها از این نمیترسند لاف میزنند و اعتراض میکنند که عادات روتین در زندگی آنها “به طور موقت” متوقف شده، این فاجعه اپیدمیولوژیک رخ میدهد. و دیگر جراح، متخصص ارولوژی یا ارتوپدی وجود ندارد، همه ما فقط پزشکانی هستیم که به طور ناگهانی برای رویارویی با این سونامی که ما را در هم شکسته است، به بخشی از یک تیم واحد تبدیل شدهایم.
این جراح ایتالیایی در ادامه یادداشت خود مینویسد: موارد ابتلا چند برابر میشود، ۱۵ تا ۲۰ بیمار در روز به دلیلی مشابه بستری میشوند. نتایج نمونه گیری با سواب یکی پس از دیگری مثبت میشود. ناگهان اتاق اورژانس در حال فروپاشی است. مقررات اضطراری صادر می شود: در اورژانس به کمک نیاز است. یک جلسه فوری برای یادگیری چگونگی استفاده از پرونده الکترونیک سلامت (EHR) در اورژانس و چند دقیقه بعد من طبقه پایین و در کنار رزمندگان خط مقدم این جنگ هستم.
متن نمایشگری که شکایت اصلی بیمار را نشان میدهد این روزها ثابت است: تب و مشکلات تنفسی، تب و سرفه، نارسایی تنفسی و امثالهم. جواب آزمایشات و رادیولوژیها نیز یکی است: پنومنی بینابینی دوطرفه. همگی باید بستری شوند. برخی از بیماران بلافاصله به لوله گذاری نیاز دارند و به بخش مراقبت های ویژه (ICU) منتقل میشوند. با این حال، برای برخی دیگر کار از کار گذشته و دیر است. بخش مراقبتهای ویژه پر شده و وقتی ظرفیت این بخش تکمیل شود، آی. سی. یو های بیشتری ایجاد میشوند. دستگاههایی که در اتاقهای عمل که در حال حاضر فعالیت غیرضروری خود را به حالت تعلیق درآورده اند، بودند، (برای بیماران مبتلا به کرونا) مورد استفاده قرار میگیرند و OR به یک آی. سی. یو تبدیل شده که قبلاً وجود نداشت. برای من و دستکم بخشی که در آن کار میکنم، این که چگونه در چنین زمان کوتاهی استقرار و سازماندهی مجدد منابع به گونهای عالی و کامل طراحی شد تا آمادهسازیها برای فاجعهای با این ابعاد صورت گیرد، شگفتآور و متحیرکننده بود. به علاوه، هرگونه سازماندهی مجدد تختخوابها، بخشها، کارکنان، شیفتهای کاری و مسوولیتها هر روز و به طور مستمر مورد بررسی قرار میگیرد تا سعی شود همه چیز و حتی بیشتر از آن چیزی که هست به نحو احسن ارائه شود. آن بخشهایی که قبلاً متروک بودند، حال پر شده و آماده هستند تا هر آنچه از دستشان برمیآید را برای بیماران انجام دهند اما خستهاند. اعضای کادر پزشکی خستهاند. من خستگی را در چهرههای دیدم که با وجود بار کاری فرسایندهای که داشتند نمیدانستند خستگی چیست. کارکنانی را دیدهام که بیشتر از مواقعی که در بیمارستان میماندند، به کار ادامه میدهند زیرا این روزها اضافه کاری عادی و همیشگی شده است. اتحاد و همبستگی را در بین خودمان دیدم که هیچوقت از این که از همکاران پزشک داخلی خود بپرسیم که چه کمکی از دستمان برمیآید یا این که بگوییم فلان بیمار را خودم پذیرش میکنم و کارهایش را انجام میدهم، فروگذار نمیکردیم. پزشکانی که به جای پرستاران تختخوابها را جابجا، بیماران منتقل و درمانهای لازم را انجام میدهند؛ پرستارانی که اشک به چشم دارند زیرا ما قادر به نجات همه نیستیم و علائم حیاتی چندین بیمار به طور همزمان از سرنوشت مشترک از قبل معین شده آنها حکایت دارد. دیگر در بیمارستان خبری از کشیک و جدول زمان بندی نیست.
زندگی اجتماعی ما به حال تعلیق درآمده است. من چند ماهی است که از همسرم جدا شدهام اما همیشه تمام تلاشم را میکردم تا به طور مرتب و حتی روز پس از یک کشیک شبانه پسرم را ملاقات کنم و خواب را به پس از دیدار با او موکول کنم. اما حال تقریبا دو هفته است که از ترس این که کسی را آلوده کنم، به طور داوطلبانه نه پسرم و نه هیچکدام از اعضای خانوادهام را ندیدهام. دلم به چند عکس از پسرم که با اشک به آنها نگاه میکنم و چند تماس تصویری محدود خوش است. بنابراین شما هم باید صبور باشید و از رفتن به تئاتر، موزه یا باشگاه خودداری کنید. به آن خیل عظیم از سالمندانی که ممکن است از بین ببرید رحم کنید. تقصیر شما نیست، می دانم، تقصیر به گردن آن افرادی است که این ایده را به شما القا میکنند که دارید در مورد این بیماری اغراق میکنید حتی این یادداشت هم شاید برای کسانی که از این همهگیری دورند اغراقآمیز به نظر برسد اما لطفا به ما گوش کنید و به جز برای کارهای ضروری از خانه خارج نشوید.
به صورت گروهی برای خرید انبوه کالاها و انبار کردن آنها در خانه به سوپرمارکتها نروید. این بدترین کار است زیرا شما را در یک جا متمرکز میکند و خطر تماس با افراد آلودهای که از مبتلا بودن خود خبر ندارند را به همراه دارد. میتوانید بدون ازدحام و عجله این کار را بکنید. اگر ماسک معمولی دارید (حتی ماسکهایی که از آنها برای انجام برخی کارهای دستی خاص استفاده می شود)، آن را به دهان بزنید. به دنبال ماسکهای تنفسی ffp۲ یا ffp۳ هم نباشید. این ماسکها را ما باید استفاده کنیم که همین حالا هم در پیدا کردن آنها به مشکل خوردهایم و بنابر توصیههای اخیر سازمان بهداشت جهانی مجبور شدهایم استفاده از این ماسکها را به شرایط خاص محدود کنیم. بله، به لطف کمبود برخی تجهیزات حفاظتی خاص، من و بسیاری از همکارانم با وجود تمام ابزار حفاظتی دیگری که در اختیار داریم، مطمئنا در معرض ابتلا به این بیماری قرار گرفتهایم. برخی از ما با وجود پروتکلها همین حالا نیز مبتلا شدهاند. بعضی از همکاران آلوده نزدیکان و بستگان خود را نیز آلوده کردهاند و برخی از اعضای خانواده آنها بین مرگ و زندگی دست و پا میزنند. ما جایی هستیم که ترسهای شما از آن دور نگهتان میدارد. سعی کنید از دور ماندن خود از این شرایط مطمئن شوید.
به آن دسته از اعضای خانواده خود که مسن یا بیمار هستند، بگویید که در خانه بمانند. لطفاً خوار و بار و مواد غذایی را برایشان تامین کنید. هیچ گزینه دیگری نداریم. این کار ماست. در واقع کاری که من این روزها انجام میدهم آن کاری نیست که به انجام دادن آن عادت داشته باشم، اما به هر حال آن را انجام میدهم و تا زمانی که به بهبود حال و درمان بیماران کمک کند، یا حتی از درد و عذاب آن دسته از بیمارانی که متاسفانه نمیتوان درمانشان کرد بکاهد، آن را دوست خواهم داشت.
چیز زیادی در مورد افرادی که این روزها ما را قهرمان مینامند و تا دیروز آماده بودند به ما توهین کنند نمیگویم. این دسته از افراد به محض آن که همه چیز تمام شود برای توهین و گزارش کردن باز میگردند. مردم همه چیز را سریع فراموش میکنند. و ما این روزها حتی قهرمان هم نیستیم. این کار ماست. ما قبل از این هم هر روز ریسک میکردیم: وقتی دستانمان را در شکم بیماری فرو میبریم که حتی نمیدانیم آیا به ایدز یا هپاتیت سی مبتلاست یا نه، وقتی این کار را حتی با علم به این موضوع انجام میدهیم، وقتی در حین عمل جراحی بر روی یک بیمار مبتلا به ایدز به او نزدیک میشویم و مجبور به مصرف داروهایی میشویم که باعث میشوند تا یک ماه هر روز استفراغ کنیم و وقتی با اضطراب و نگرانی نتایج آزمایش خون خود را پس از یک نیدل استیک یا زخم تصادفی سر سوزن می خوانیم به امید اینکه آلوده نشده باشیم. ما زندگی خود را از طریق چیزی میگردانیم که به ما احساس میدهد. فرقی نمیکند که این احساسات زیبا باشند یا زشت، ما آنها را با خود به خانه میبریم. در نهایت ما فقط سعی میکنیم برای دیگران مفید باشیم. حال شما هم سعی کنید این کار را انجام دهید: ما با اعمال خود بر زندگی و مرگ چند انسان تأثیر میگذاریم و شما با اعمال خود بر مرگ و زندگی بسیاری از افراد دیگر. لطفا تا میتوانید این پیام را به اشتراک بگذارید. ما باید این پیام را منتشر کنیم تا از گسترش آنچه در اینجا در حال روی دادن است، به سراسر ایتالیا جلوگیری کنیم.
برچسبها: