نامی که در «گمنامی» درخشید/ به من «خیّر» هم نگویید
از طرف گوشی که شنیده و چشمی که دیده پیام میآید : «قرار بود ساعت ۱۵ امروز بستهبندی و توزیع ۲ هزار بسته مواد غذایی در یکی از مساجد اهواز آغاز شود، نشان به آن نشانه که بچه مسجدیها چند دقیقهای میشود که مثل یک رودِ بیقرار، جاری به سوی بیکرانِ مسجد مهدی منتظراند!»
وقت زیادی نمانده، به رفتن فکر میکنم اما برای دیدن چه کسی؟ پای صحبت امام جماعت مسجد بنشینم یا بچه مسجدیها؟ میدانم که هیچ کدامشان آدرس اویی که میخواهم را نمیدهند، اصلا از کجا معلوم با آمدنم از درِ دیگر مسجد بیرون نرود!
تکههای پازل دو هزار بسته غذاییِ ناگهانی را هر طور کنار هم میچینم به جوابی نمیرسم، آن هم جوابی که تعریفِ سایه رحمتی باشد که چشمهایش را بست و دلش را رو به آسمان گشود تا در اضطراب روزهای قرنطینه به ندای «مَنْ ذَا الَّذِی یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا؟» لبیک بگوید.
فکر کنم جواب ندهد
به شماره تماسش خیره میشوم، اسمش حاجآقاست، میگویند اگر دنبال بیرون کشیدنش از دایره مقدس گمنامی هستی خودت را معطل نکن که جوابت را نمیدهد! آنها نمیدانند که من هم همین را میخواهم، کسی که جواب شهرت را نمیدهد چون دلخوش به جواب خداست آنگاه که «فَیُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً ۚ وَاللَّهُ یَقْبِضُ وَیَبْسُطُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».
گمنام ماییم نه شما
_خواهشا اسمی از من برده نشود، اصلا نمیدانم چطور شمارهام را به شما دادهاند!
_عطر آدمهای خوب خدا همیشه به فضای ارواح خسته از آلام روزگار نفوذ میکند آن هم درست زمانی که خودشان باور کردهاند همه خوبیهایشان را به بهترین شکلِ ممکن از چشمها پوشاندهاند، مگر نه این است که مولای گمنامان در مناجات شعبانیه فرموده: «خدایا کسى که به وسیله تو شناخته شود گمنام نیست.»، من اسم شما را نمیآورم اما شما هم قبول کنید کسی که به وسیله خدا شناخته شود گمنام نیست.
ملک خداست و مال خدا
_ لطف و مال خدا بوده و من بنده و وسیله خدا برای خرج این اموال بین بندگانش هستم پس دلیلی ندارد اسمی از من بر سر زبانها بیفتد؛ اصلا به من خیّر هم بگویند اما وقتی این اموال مال خدا و تنها در دست من امانت بوده است چطور میتوانم با جرأت در ملک خدا، مال خدا را خرج و اسمی به نام «خیّر» را برای خودم دست و پا کنم.
با توجه به فرموده مقام معظم رهبری وظیفه شرعی خودم دانستم که پای کار بیایم و تکلیفم را انجام دهم اما انتظار میرود کسانی که سرمایهای دارند و خداوند برای وسیله شدن به آنها عنایتی داشته دل به میدان بزنند و وظیفهشان را انجام دهند، چون مدتی دیگر که این کرونای منحوس رختش را از جهان و به ویژه سرزمینهای مسلمین برداشت تنها همین خاطرههای خوب همدلیها است که در قلبها به یادگار جا میماند.
سپاه ولیعصر خوزستان، بسیج و امام جمعه موقت اهواز هم در زمینه شناسایی خانوادههای بیبضاعت و توزیع این بستهها کمک زیادی به ما کردند و دعایمان طلب جزای خیر از صاحب خیر دنیا و آخرت برای آنها است.
براستی ما را چه شده؟
عکس سید شهیدان اهل قلم را صاف میکنم و به تلالؤ جمله معروفش خیره میشوم: «گمنامی برای شهوت پرستها دردآور است، اگر نه همه اجرها در گمنامی است.»، قلم در میان انگشتانم بیتابی میکند، در سکوت قرنطینه رود حرفها را به دریای کاغذ میسپارم :
همه ما گم شدهایم تا خویشتن را بیابیم که در هنگامه شناخت خویش است که به ساحت کبریایی او گره خواهیم خورد.
پس چگونه است که بعضی بیآنکه خویش را بیابند به جستجوی خدا شتافتهاند؟ آن هم با چشمانی که میبیند اما نمیبیند، نَفَسی که بالا میآید اما طمعی را به شکرانهاش پایین نمیآورد، پایی که میرود اما خطا میرود و دهانی که باز و بسته میشود اما دروغ و تهمت و کشف ستر بندگان بالا میآورد.
ما خود خداییم و خدا خود مقاست اگر مدعیان حقیقت این سخن را سر نبُرند!
مولا چه فرمود؟ « مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»؛ آیا این جز آن است که نفس بشر، تجلی ذات خدا بر زمینی است که در اضطراب حیوانیت نفوس مسخ شده از درد به خود میپیچد؟ آیا جز آن است که در کوچههای خدمت به خلق خداست که به خدا خواهیم رسید؟
ما را چه شده که سزاوار شناخت حقیقت نیستیم آن هم در حالی که سنگینی بار امانت هنوز بر دوش ما بیقراری میکند؟ براستی ما را چه شده؟!
برچسبها: