خنکای مهربانی در دل گرمای خوزستان
نه گروه جهادی بودند و نه حتی عضوی از یک قرارگاهِ به خصوص اما یک روز تلفنشان زنگ میخورَد، یکی از دوستان قدیمی به مناسبت شب نیمه شعبان ۱۰۰ سینی غذا برای میهمان کردن مردم قلعه چنعان تهیه کرده و اصرار دارد برای توزیع و گرفتن یک جشن درست و حسابی آنها که روحانی هستند همراهیشان کنند.
راضی به فاش شدن نامش نیست، اصرار دارد که اگر قرار است حرفی زده شود از کمک به دیگران باشد و اینکه به قول شهید آوینی «این راه، رفتنی است و نه گفتنی»؛ قصه آن روزشان را که میپرسم بسم اللهی میگوید و شروع میکند:
به محض ورودمان به قلعه چنعان، سید مختار که روحانی منطقه بود به استقبالمان آمد، آشنایی با مردم نداشتیم و او که امین خانههای مردم بود از درد و رنجهایشان برایمان گفت.
برای کسانی که با آب و هوای خوزستان آشنایی ندارند شاید شنیدن دمای پنجاه و چند درجه عجیب باشد اما اینجا از اواخر بهار، هوا رو به گرمی میرود و این در حالی است که کولر خیلی از خانهها خراب بود، خانههای بیکولر هم کم نبودند و این اوج تعجب ما در مواجهه با این حجم از سختیها بود که مردم این منطقه صبورانه به جان میخریدند.
گرما با طعم بیکولری
یکی از خانهها که آن هم حوالی عصر تکنولوژی از نعمت کولر محروم بودند برای حفظ جان سه کودکشان از گرمای طاقتفرسا، پنجرههای خانه را باز میگذارند و از ترس نیش عقرب و حشرات موذی، با چند تکه سنگ به انضمام یک تخته چوب، تختی درست کردهاند که فاصله بچهها با زمین شود و از گزند حشرات در امان باشند.
در حین توزیع سینیهای غذا از نزدیک با مشکلات مردم روبهرو شدیم تا جایی که برای تایید محرومیت آنها نیازی به تحقیق هم نبود؛ در مسیر برگشت این سوال در ذهنم به وجود آمد که با توجه به فرا رسیدن فصل گرما و شیوع ویروس کرونا چه کمکی از دست ما برمیآید؟
در حین گفتوگو با رفقا این موضوع را از دایره ذهنم به بیان آوردم اما با توجه به اینکه منطقه به حجم بالایی از خدمات جهادی نیاز داشت فعالیتها را اولویتبندی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که با جمعآوری کمکهای مردمی میتوانیم کولرهای خراب این منطقه را تعمیر و خانههای بدون کولر را از نعمت خنکا بهرهمند کنیم و اینگونه بود که ایده پویش «خنکای مهربانی» کلید خورد.
۴۷ هزار و پانصد تومان
برای شروع کار برآورد هزینه مالی مورد نیازمان ۳۰ میلیون تومان بود، رقمی که شاید اصلا فکر نمیکردیم اصلا بتوان از طریق فضای مجازی و با یک شماره حساب شخصی جمعآوری کرد اما اعتماد مردم، اعجازی شد که توصیفش در قدرت کلام نمیگنجد.
ما حتی کمکهایی از ایرانیان ساکن لبنان و حتی اروپا و آمریکا داشتیم که خود نشاندهنده گسترده شدن این طرح است.
قشنگترین خاطره در این طرح، واریزهای ۵ هزار تومانی بود و این همان برکتی شد که به حرکت ما رونق داد؛ ما اعلام کردیم که برای جمع شدن ۳۰ میلیون، ۶۰۰ سهم ۵۰ هزار تومانی میخواهیم اما شخصی ۴۷ هزار و پانصد تومان واریز کرده بود، ما به شوخی گفتیم که آقا جان رُندش میکردی اما قصهی او شرمندهمان کرد وقتی که گفت:
«تمام موجودی حساب من ۴۸ هزار تومان بود که برای نقل آن به حساب شما ۵۰۰ تومان برای کسر کارمزد رفت و ۴۷ هزار و پانصد تومان باقی مانده واریز شد.»
تعمیر عاشقانه
همزمان با ما، گروه جهادی امام حسن مجتبی (ع) که طرح مشابهی داشتند کمکهای مالیشان را با ما به اشتراک گذاشتند و کار را با هم پیش بردیم.
تا به این لحظه توانستیم ۲۵ کولر را در مناطق قلعه چنعان و کوی امام حسین که از توابع شهرستان کارون هستند تعمیر و سرویس کنیم و در مجموع ۴۰ مورد را که شامل خرید کولر و یا تعمیر بود پذیرش کردهایم، ۲۰ مورد نیز در صف انتظار هستند تا در صورت تامین هزینه، تعیین تکلیف شوند.
تنهایی ممنوع
وقتی از سختی کار پرسیدم و اینکه شاید امکان کمک برای خیلیها مقدور نباشد، این روحانی جهادی با تاکید گفت:
کسانی که با خودشان میگویند ما پولی نداریم یا کمکی از دست ما برنمیآید بدانند که با جمع هزاران واریز ۵ هزار تومانی بود که این حرکت را شروع کردیم و اتفاقا از برکت همین پولهای به ظاهر کم و ناچیز است که رقمهای بالا جمع میشود به شرطی که در این شرایط همدیگر را تنها نگذاریم و اجازه ندهیم پشت همنوعانمان زیر بار رنج خم شود.
به حرفهای این جهادگر گمنام فکر میکنم، به ۵ هزار تومانهایی که شاید به چشم نیاید اما گره از کوری هزاران مشکل بگشاید، به آن شخص غریبه که چشمانش را بست و تمام موجودی کارتش را به نیت وزیدن باد خنک کولر در خانه یکی از همنوعانش بخشید؛ ماه رمضان در راه است و خانههایی که از گرما به خود میپیچند، ۵ هزار تومان هم رقم قابلی است اگر پای کار بیاید.
انتهای پیام/
برچسبها: