گروه جهادی شهدای مدافع حرم در کنار کادر درمان بیمارستان دزفول
فرقی ندارد جنگ باشد یا هجمه بلا، سیل باشد یا زلزله، روستای محروم از آب باشد یا شهر درگیر کرونا، هر چه باشد آنها هستند، حاجت کلامم گروههای جهادی است که بیمزد و منت، با همت و اراده هر نقطه از این سرزمین دست نیازی بلند شد آنجا خیمه میزنند.
دیروز سیل بود و ویرانیهایش، امروز کرونا و سایه وحشت، اما امروز هم صحنه را خالی نگذاشته و با همه توان آمدند.
از روزهای نخست جولان کرونا با ضد عفونی اماکن، تولید ماسک، شیلد، پوششهای حفاظت شخصی، پخت غذای گرم و…، خلاصه از هیچ خدمتی دریغ نکردند حالا هم مرهم خستگی کادر درمان شدهاند.
گروه جهادی شهدای مدافع حرم، بعد از کمک به سیلزدگان الهایی و آبرسانی به غیزانیه در کنار کادر درمان شهرستان دزفول آمدند تا به قول خودشان مرهمی برای لحظههای خسته پرستاران و مأمنی آرام و پر روحیه برای بیماران باشند.
سیل خوزستان و پیدایش گروه جهادی شهدا مدافع حرم
حاج محسن فلاطون مسئول گروه جهادی شهدای مدافع حرم، همان که علیرغم آنکه لحظاتش شلوغ بود اما با صبر و حوصله جوابم را داد، او اینگونه از دغدغهمندی گروهش گفت: حدود پانزده ماه پیش و با رخ دادن سیل خوزستان گروه جهادی ما در شهر الهایی مستقر شد و هر کاری که در توان داشت پای دردمندی مردم ریخت.
هنوز هم کار الهایی ادامه دارد اما نتوانستیم صدای مردم غیزانیه را نشنیده بگیریم و خستگی کادر درمان دزفول را نبینیم به همین خاطر همه بچهها تقسیم شدیم تا به اندازه خودمان گوشهای از کار را بگیریم.
حاج محسن که بین بچههای گروه آوازه نیکی دارد ادامه داد: گروه ما از طلاب، مدافعان حرم و هرکس که دلش برای مردم میتپد گروه شده، امروز در بیمارستان بزرگ دزفول بساط پهن کردیم و همراه بیماران کرونایی هستیم.
ایمان به پیروزی
همان طور که پشت تلفن که خش صدایش را گرفت، گفت: ممکن است همه ما از پرستاری و فوتوفنهای آن سر در نیاوریم اما از پس نظافت و باقی رسیدگیها به بیمار که برمیآییم.
امیدی که رنگ باخت
بیماری که به محض ورود رنگ میبازد و دنبال قلم و کاغذ برای نوشتن وصیت نامهاش میگردد روحیه و همزبان میخواهد که الحمدلله اعضای گروه آمدهاند تا امیدی باشد برای بیمار و پرستار.
اعضای این گروه معتقدند که امروز هم درگیر جنگیم و همه باید در صحنه باشیم، باید بر پیروزی ایمان داشت تا لمسش کرد وقت، وقت دعا و توسل است.
پهنای گروه جهادیش شهدای مدافع حرم یادش آمد و با صدای دستپاچه ادامه داد: اعضای گروه از قم، تهران و حتی خود دزفول گرد هم آمدند تا با عنوان همیار بیمار هر چه که در چنته دارند برای کمک و حمایت بگذارند.
آمدنمان دست خودمان بود اما رفتنمان با خداست هر وقت فضای آرامشبخشی در بیمارستان دزفول حاکم شد با خیال آسوده و وجدانی راحت می رویم.
هرکه میخواهد بیاید و دستی بگیرد برایمان فرقی ندارد شغل و منصبش چه باشد پزشک، کارگر، مهندس، خانهدار،بیکار و دانشجو هر چه هست فقط دست همتش را بگیرد و بیاید.کار برای رضای خدا شیرینی وصفناپذیری دارد باید آن را ذرهذره چشید.
قرارگاه سلامت قمر بنی هاشم
همانطور که جواب دیگران را هم همزمان با تلفن من میداد از قرارگاهی که تشکیل شده اینگونه گفت: قرارگاهی هم به نام قرارگاه سلامت قمر بنی هاشم در دزفول بنا کردیم تا از بحث پشتیبانی و تدارکات، جذب نیرو و کمک مالی به خانوادههایی که نیاز به مساعدت دارند، عقب نمانیم.
خلاصه کلام اینجا راهی باز شده برای به خدا رسیدن و هر کس مرد میدان است بسمالله…
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
پای گروههای جهادی به بیمارستانها باز شد و نشان دادند که خاکریز هرکجا که میخواهد باشد، آنها قرار نخواهند گرفت تا مددی برسانند؛ همه رنگ و همه قشری بینشان پیدا میشود اما یکرنگ واحد دارند آن هم رنگ خداست… .
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم/ موجیم که آسودگی ما عدم ماست
برچسبها: