به عنوان عضوی از مجموعه ی بهداشت و درمان خوزستان و کسی که بیش از یک سال از نزدیک شاهد فداکاری های جان برکفان سپیدپوش استان در عرصه مقابله با کرونا هستم چند خطی را مینویسم تا در این روزهای قرمز، شریک جرم کسانی نباشم که فرسایشی شدن پیک خوزستان را اسباب تسویه حساب های قومی و گروهی قرار داده اند.
معمولا رسم بر این است که آثار به جا مانده از مفاخر فرهنگی را، اعم از آثار به جا مانده، لوازم شخصی و خانه محل تولد و سکونت او را حتی اگر خانه پدری باشد، پاس بدارند و در نگهداری و انتقال آن به نسلهای بعدی جدیت و تلاش میکنند.
شبهات بسیاری در خصوص ممنوعیت ورود واکسن کرونا آمریکایی و انگلیسی به ایران، در جامعه و فضای مجازی مطرح شده است؛ از این رو در این یادداشت به سه شبهه اصلی آن پاسخ داده می شود.
کفگیر را چندبار گوشهی قابلمه کوبیدم و دمکنی را روی درش محکم کردم، ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه بود، دقیق خاطرم نیست که چرا سمت پنجره آشپزخانه رفتم، شاید میخواستم نگاهی به درِ حیاط بیندازم که صدایی مهیب کل خانه را برداشت.
بهمنماه سال گذشته (۱۳۹۸) بود که زمزمههای کرونا در کشور بالا گرفت. آن روزها که از کرونا در چین میگفتیم و کلیپهای چینیهایی را میدیدیم که ناگهان بر زمین میافتادند و توی دلمان میگفتیم “حقتان است، وقتی سوپ خفاش میخورید، بهتر از این نمیشود!”
هر چه از زمان انتخاب نمایندگان و کار آنان در مجلس بیشتر میگذرد فاصله آنان با رسانهها و مردم بیشتر میشود! همان درد مزمنی که گریبانگیر سایر نمایندگان قبلی شد و چه بسا پیشینیان با عملکردهایی بسیار عالی و بهتر ولی دور از چشم رسانهها و مردم، باعث شکست آنان در دورههای بعدی شد